کد مطلب:172979 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

دنیا گرایی و پذیرش حاکمیت طاغوت
از جلوه های بارز دنیا پرستی، مال پرستی است كه از عوامل مهم انحراف به شمار می رود. به فرموده ی مقام معظم رهبری:

آنهایی كه به دنیا دل سپرده اند، حق را هم می شناسند. طرفدار حقند، در عین حال در مقام دنیا پایشان می لرزد! دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، خانه، شهرت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسؤولیت و یعنی جان. اگر كسانی كه برای جانشان راه خدا را ترك می كنند، آن جایی كه باید حق را بگویند نمی گویند، چون جانشان به خطر می افتد یا برای مقامشان، یا برای شغلشان، یا برای پولشان، یا برای محبت به اولادشان و... راه خدا


را رها می كنند. [1] .

زمانی كه انسان دنیاگرا می شود همچون عمر سعد كه شیفته ی جاه و مقام دنیوی شده بود، و برای دستیابی به آن، بار سنگین شهید كردن امام معصوم را به دوش می گیرد و سرانجام دین و دنیای خود را به یكباره می بازد. عمر سعد چشمش به زر و زیور دنیا دوخته شده بود. امام حسین علیه السلام فرمود:

یابن سعد ویحك اتقاتلنی؟ اما تتقی الله الذی الیه معادك؟ فانا ابن من علمت، الا تكون معی و تدع هؤلاء، فانه اقرب الی الله تعالی [2] .

ای پسر سعد، آیا تصمیم داری با من بجنگی؟ آیا از خداوندی كه بازگشت تو به سوی او خواهد بود نمی ترسی؟ مرا می شناسی و می دانی پدر من چه كسی است؟ آیا نمی خواهی با من باشی و دست از اینها برداری كه این به پسند خدا نزدیك تر است؟

عمر سعد در پاسخ گفت: می ترسم در این صورت خانه ام را در كوفه خراب كنند. امام علیه السلام فرمود: «ما با هزینه ی خود برایت خانه ای می سازم.» باز بهانه جویی كرد و گفت: می ترسم باغ و نخلستانم را در كوفه مصادره نمایند، امام علیه السلام فرمود: «من در حجاز بهتر از آن به تو می دهم.» عمر سعد باز هم شروع به بهانه جویی كرد. امام علیه السلام وقتی از هدایت او ناامید شد، او را نفرین كرد و فرمود: «آرزوی حكومت ری را به گور خواهی برد» . و همان گونه شد؛ چرا كه ابن زیاد پس از شهادت امام علیه السلام فرمان عزل وی را صادر كرد و او از حكومت ری محروم شد. عمر سعد با این كه می توانست حداقل بی طرفی اختیار كند اما ضعف او،


او را به تباهی كشاند. ضعفی كه عمر سعد را وادار به تسلیم كرد، جاه طلبی و ریاست طلبی بود و كشتن اباعبدالله الحسین علیه السلام وسیله ای برای دست یابی به آن هدف شوم بود.

ضعف دیگر عمر سعد نداشتن تیز بینی و بصیرت بود كه ابن زیاد با سوء استفاده از این كمبود فكری و تحلیلی او، فردی فرومایه و هزار چهره به نام شبث بن ربعی را با او همراه ساخت، تا او را توجیه كند. همو كه در واقعه ی عاشورا فرمانده نیروی پیاده عمر سعد و از كسانی بود كه برای امام حسین علیه السلام نامه نوشته بود. نگاهی گذرا به سابقه ی شبث ما را به شناسایی ماهیت او رهنمون می سازد.

«وی در ابتدا از یاران «سجاح» مدعی دروغین پیامبری بود و سپس مسلمان شد. بر عثمان شورید و توبه كرد. او بعدها از یاران علی علیه السلام شد و حضرت او را به همراه عدی بن حاتم نزد معاویه فرستاد. در صفین در ركاب علی علیه السلام بود و سپس از خوارج شد. این مرد از كسانی بود كه به شدت كوشید تا به عمر سعد القا كند كه حسین علیه السلام كافر حربی، و قتلش واجب است و قتل او در ماه حرام اشكالی ندارد و به راستی آتش بیار معركه بود.

حضرت امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به شبث بن ربعی فرمود:

الم تكتبوا الی ان قد اینعت الثمار و اخضر الجناب و انما تقدم علی جند لك مجند [3] .

مگر شما به من ننوشتید كه میوه ها رسیده و اطراف سرسبز شده و اگر بیایی لشكر مجهزی برایت آماده است.

این مرد مصداق بوقلمون صفتی است و موضع گیری های ضد و نقیض


در زندگی او فراوان است. او در كربلا نقش كلیدی و مهمی در سپاه عمر سعد داشت. بعد از كربلا به شكرانه ی پیروزی سپاه یزید بر امام حسین علیه السلام، مسجدی در كوفه ساخت، اما به گونه غیر منتظره ای در حركت توابین و قیام مختار، رئیس نیروی انتظامی مختار شد و عجیب این كه سرانجام در قتل مختار نیز سهیم بود. به راستی كه انسان جاه طلب و دنیا پرست همچون درخت بید هر دم به سویی می چرخد!

از سوی دیگر رقابت دنیا پرستان و ریاست طلبان در صحنه ی عاشورا عبرت آموز است. آن گاه كه دژخیم آتش افروز، شمر بن ذی الجوشن، با تحریك خود خواهی و حكومت طلبی، پسر زیاد را وادار به نوشتن نامه به عمر سعد می كند كه... ای پسر سعد، اگر فرمان مرا به كار بستی پاداش نیكویی به تو خواهم داد و اگر نمی خواهی اطاعت كنی از سرداری لشكر كناره گیر و فرماندهی را به شمر واگذار، ما او را سردار سپاه قرار داده ایم.

وقتی عمر سعد نامه را خواند شمر گفت: اكنون بگو چه خواهی كرد؟ آیا فرمان امیر را اطاعت می كنی و با دشمنش در جنگ می شوی؟ اگر مایل نیستی، كنار برو و سپاه را به من واگذار. عمر سعد دنیا طلب گفت: در جنگ می شوم و فرماندهی لشكر را به تو نخواهم داد. تو را به فرماندهی پیادگان منصوب می سازم. [4] .

یكی دیگر از كسانی كه سعادت یاری امام حسین علیه السلام را از دست داد و دنیا را بر آخرت ترجیح داد عبیدالله بن حر جعفی است. امام علیه السلام به او فرمود: «تو در زندگی گناهان زیادی انجام داده ای و خداوند تو را بر این گناهان مؤاخذه


خواهد كرد، اینك نمی خواهی با یاری ما از این گناهان توبه كنی؟» [5] .

اما او لیاقت نداشت و گفت: می دانم هر كس از تو پیروی كند، به سعادت ابدی خواهد رسید، ولی گمان نمی كنم یاری كردن من به حال شما سودی داشته باشد، چون در مقابل شما دشمنان زیادی آماده ی جنگ شده اند، ولی حاضرم اسب و شمشیرم را به شما تقدیم كنم. امام علیه السلام در جواب می فرماید: «من برای اسب و شمشیرت به این جا نیامده ام، بلكه می خواهم خود به یاری ما بشتابی. حال كه نمی خواهی نه به تو نیاز داریم و نه به اسب و شمشیرت!» [6] .

عبیدالله خود را مسلمان می داند و می داند با پیروی از ولی خدا سعادت ابدی نصیب انسان می شود، اما حفظ جان خود را بر خشنودی خدا و رسول و امام بر حق مقدم می دارد. دنیا پرستان از ترس جان و از دست دادن مال حاضر می شوند حاكمیت باطل را بپذیرند و در مقابل باطل نمی ایستند و خود را به خطر نمی اندازند.


[1] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[2] سخنان حسين بن علي عليه السلام، ص 199.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 7 به نقل عبرتهاي عاشورا، حسين ايماني يامچي، ص 273 - 271.

[4] پيشواي شهيدان، سيد رضا صدر، ص 183.

[5] مقتل الحسين عليه السلام، ج 1، ص 227 به نقل از درسهايي از نهضت عاشورا، سيد حسين قريشي سبزواري، ص 17.

[6] همان جا.